نویسنده:the viper
تصویر حکایت پدری را دارد که در زندان به سر میبرد.
و طبق حکم این پیرمرد نباید غذایی به او داده شود
تنها به دخترش اجازه ملاقات با پدرش را می دهند
وبا کلی تفتیش که مبادا با خود غذایی وارد سلول کند
دختر با دیدن جثه بی حال پدر وضعف شدید و رو به مرگ
شروع به شیر دادن پدر از سینه خود کرد
در یک ملاقات نگهبانان سلول وارد میشوند
از دیدن این صحنه به لرزه در می ایند
زود خبر به دادسرا میرسد
و حکم ازادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد
حد و حدود خدارو بشکند صادر شد
| این نظر توسط شکوفه در تاریخ 1392/07/28 و 21:46 دقیقه ارسال شده است | |||
بی شعور عوضی باهات قهلم.gif) پاسخ : چیلا؟؟ |
|||
***قانون و شجره نامه این وب***
*از آوردن کادو جدا خودداری کنید**
*ورود عزرائیل ممنوع**
*ورود اطفال ممنوع**
*ورود بیماران قلبی فاقد چربی ممنوع**
*ورود سگو گربه ممنوع**
*کشیدن دوخانیات سه خانیات ممنوع**
*توجه این وبلاگ مجهزبه دوربین مداربسته است.
*لطفامیایید تو سیگارتون و خاموش کنیدبچه ها حساسن!!
*دست تو دماغ چی ممنوع**
*لطفا با کفش وارد نشوید چون تازه این جا رو تمیز کردم**
*چرت زدن ممنوع چون اینجا خونه خاله نیست**
*نظر دادن بدون ادرس ممنوع)**
*چند روز پیش یکی اومد تو وب نظر نداد مرد بیچاره**
*هرگز نشه فراموش لامپ اضافی روشن**
*نسیه داده نمیشود چون نسیه خیلی وقت پبشامرده**
*الهی اونی های ک میان نظر نمیدن نظر وبشون زیر0 بشه**
*اونهای ک نظر باحال نمیدن خداکنه کچلی بگیرند**
*لطفا میخ وانیستید چون چکش ندارم**
*نظرات ک میدید خواهشا خیلی با حال و توپ باشه حتی شما دوست عزیز**
*پروفایل هم چی؟ فعاله**
*امیدوارم همیشه شاد و سبز و پیروز باشید*
چی بگم فقط ببین
صیندر الله.png)
